صبر

صبر در لغت جرأت و شجاعت و ایستادگى در برابر چیزى است و در اصطلاح عبارت است از ثبات نفس واطمینان آن و در برابر مصایب و بلاها و مضطرب نگشتن در برابر هواهاى نفسانى و مقاومت کردن.


صبر به معناى بی‌حرکتى و تلاش نکردن نیست، بلکه بیشتر به معنى مقاومت و ایستادگى در برابر هر آن چیزى است که بر انسان ناگوار آید از بلاها و مصایب. «گناه کردن»امرى است به ظاهر لذت بخش؛ اما اگر کسى از معصیت خوددارى کرد می‌گویند وى صبر کرده است.

و در یک کلام صبر, نتیجه‌ى آزادى از بند نفس وشهوات است.

یکى از صفات برجسته که در قرآن مجید و کلمات معصومین (علیهم السلام) بر آن بسیار تکیه شده «صبر» است و در قرآن مجید در حدود صد مورد از آن نامبرده شده است که بیش از ده موردش به شخص پیامبر اختصاص دارد. از واژه «صبر» به خوبى (مخصوصا به اعتبار آنچه از آیات و روایات آمده است) استفاده مى شود که به معناى پایدارى و استقامت است نه تحمل بدبختى ها و تن دادن به حوادث ناگوار.

r صبر در آیات و روایات
براى این که خوب بتوانیم به حقیقت این کلمه آشنا شویم؛ ابتدا توجه شما را به قسمتى از آیات و روایات جلب مى نمائیم و بعد به شرح اقسام آن مى پردازیم:

 «یَا  أَیُّهَا  الَّذِینَ آمَنُواْ  اسْتَعِینُواْ  بِالصَّبْرِ  وَ الصَّلاَهِ  إِنَّ  اللّهَ  مَعَ  الصَّابِرِینَ[۱] ؛ اى گروه مؤمنان! صبر پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است.»

« یَا  أَیُّهَا  الَّذِینَ  آمَنُواْ  اصْبِرُواْ وَصَابِرُو اْ وَ رَابِطُو اْ وَ اتَّقُواْ  اللّهَ  لَعَلَّکُمْ  تُفْلِحُونَ[۲] ؛اى کسانى که ایمان آورده اید (در برابر مشکلات و هوس ها) صبور باشید و در برابر دشمنان (نیز) استقامت به خرج دهید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید واز خدا بپرهیزید تا شاید رستگار شوید.»

« وَجَعَلْنَا  مِنْهُمْ  أَئِمَّهً  یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا  لَمَّا  صَبَرُوا  وَکَانُوا  بِآیَاتِنَا  یُوقِنُونَ[۳] ؛ و برخى از آن بنى اسرائیل را امام و پیشوایانى که خلق را به امر ما هدایت کنند قرار دادیم براى آنکه در راه حق صبر کردند و در آیات ما به (مقام) یقین رسیدند.»

ابى بصیر مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: «آزاد مرد در همه حال آزاد مرد است اگر گرفتارى برایش پیش آید صبر کند و اگر مصیبت ها بر سرش ریزد او را شکست ندهد، اگر چه اسیر شود و مغلوب گردد و سختى جایگزین آسایش شود، چنانکه یوسف صدیق امین، (صوات الله علیه)را بردگى و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشد و تاریکى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زیانش نزد تا خدا او را به رسالت فرستاد و به سبب او به امتى رحم کرد. صبر اینچنین است و خیر در پى دارد، پس شکیبا باشید و دل به شکیبایى دهید تا پاداش ببینید.»

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: « من البتلى من المؤمنین ببلاء فصبر علیه کان له مثل اجر الف شهید؛ هر کس از مؤمنین به بلایى گرفتار شود و صبر کند، برایش اجر هزار شهید باشد.»[۴]

و نیز فرمود: «چه بسا ساعتى تحمل و بردبارى در بردارد خوشحالى طولانى را و چه بسا ساعتى شهوترانى دربر دارد حزن طولانى را.»[۵]

از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده: «ایها الناس علیکم بالصبر فانه لا دین لمن لا صبر له[۶]؛ اى مردم! بر شما باد بردبارى و تحمل سختى ها؛ پس به حقیقت دین ندارد آنکه صبر ندارد.»

 

خداوند حکیم در قرآن کریم صابران در برابر مصیب‌ها را مشمول رحمت و لطف خود مى داند و می‌فرمایند:‌«وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان،‌ آن‌ها که هرگاه مصیبتى به ایشان می‌رسد، می‌گویند: ما از آن خداییم و به سوى او باز می‌گردیم. این‌ها همان‌ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است.»[۷]

و در جاى دیگر می‌فرماید: « وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ‌ الصَّابِرِینَ ؛ صبر کنید که خدا با صبرکنندگان است.»[۸]

خداى تعالى پاداش صابران را بی‌حساب قرار داه چنان که فرموده: « إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ ؛ خدا صابران را به طور کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد.»[۹]

در حدیث قدسى وارد شده که: « هر که راضى نگردد به قضاى من و شکر نکند بر نعمت‌هاى من و صبر نکند بربلاى من، پس پروردگارى بجوید سواى من.»[۱۰]

پیرامون صبر وجزع از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) حدیثى روایت شده است:

« صبر، آشکار می‌کند آن‌چه در باطن بندگان است از نور و صفا و جزع ظاهر می‌کند آن‌چه در باطن‌هاى ایشان است از ظلمت و وحشت. صبر صفتى است که هر کسى ادعاى آن را می‌کند، ولى پایدارى نمی‌کند در نزد آن مگر بندگان خاص خدا و جزع چیزى است که هر کسى انکار آن را می‌نماید؛ و منافقین به آن متصف‌اند.» [۱۱]

صبر بر مصایب و صبر در برابر خواهش‌هاى نفسانى امرى سخت و طاقت فرساست،‌لکن اجر کارى بیشتر است که تحمل آن مشکل‌تر باشد. حضرت ختمى مرتبت (صلى الله علیه و آله) فرمودند:

«بالاترین اعمال، چیزى است که بر نفس‌ها دشوار باشد.»[۱۲]

حضرت امیرمومنان على (علیه‌السلام) می‌فرمایند:« لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان؛ انسان شکیبا، پیروزى را از دست نمی‌دهد،‌هر چند زمان آن طولانى شود.» [۱۳]

درباره‌ صبر و پایدارى حضرت امام موسى کاظم (علیه‌السلام) به بعضى از اصحاب خود فرمودند که: « اگر صبر کنى صرفه می‌بری، و اگر صبر نکنى خدا مقدرات خود را عملى می‌سازد، خواه تو راضى باشى یا نه.» [۱۴]

همچنین از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) روایت شده که فرمودند: «چون بنده‌ى مؤمن داخل قبر شود نمازهاى او بر طرف راست اوست، زکات برطرف چپ، و عمل نیک او بر او سایه می‌افکند، و صبر در کنارى قرار می‌گیرد. و چون دو ملکى که موکل سؤال‌اند بر او داخل می‌شوند، صبر به نماز و زکات و عمل نیک او می‌گوید: متوجه صاحب خود باشید و او را دریابید. پس اگر شما عاجز شوید من او را دریابم.»[۱۵]

r اقسام صبر
براى صبر اقسامى ذکر شده،‌ از جمله: صبر در برابر حوادث و مصائب، صبر در برابر شهوات، صبر بر زهد در دنیا، صبر در جنگ و نبرد(شجاعت)، صبر در برابر غضب (حلم), صبر در مشقت طاعت و عبادت و ... .

در یک تقسیم بندى کلى می‌توان صبر را به سه قسم تقسیم نمود؛ هم چنان که حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) فرموده‌اند:

 « صبر بر سه قسم است: ۱ـ صبر در هنگام مصیبت ۲ـ صبر بر سختى عبادت ۳ـ صبر کردن از گناهان.

 پس هر که بر مصیبتى صبر کند خداوند متعال، سیصد درجه براى او می‌نویسد،‌که از هر درجه تا درجه‌ى دیگر مثل آسمان باشد.

 هر که صبر کند بر طاعت، خداى تعالى ششصد درجه براى او می‌نویسد که ما بین هر درجه تا درجه دیگر به قدرى باشد که از ژرفاى زمین تا عرش الهى است.

هر که صبر کند و خود را از معصیتى نگاه دارد، خداى تعالى براى او نهصد درجه می‌نویسد که فاصله‌ى میان هر درجه به قدر میان زمین تا منتهاى عرش الهى باشد.»[۱۶]

 

r نتایج و ثمرات صبر
صبر، بنده را به درجات عالى و مقامات والا می‌رساند، و او را بر مسند عزت و تخت سعادت می‌نشاند.

 کسى که صبر پیشه کند، بیشتر خیرات را نصیب خویش کرده است، چرا که خداوند عالم ـ جل شأنه ـ بیشتر خیرات را نسبت به صبر داده است و اکثر درجات بهشت را وابسته‌ى به آن فرموده است.

فرد شکیبا طبق آیات قرآن، داراى اجر و پاداش بی‌حساب از ناحیه‌ى پروردگار متعال است. [۱۷] چنین شخصى نیمى از ایمان را با خود به همراه دارد. همانگونه که رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) می‌فرمایند: «صبر نصف ایمان است.» [۱۸]صبر مایه‌ى تقرب به درگاه الهى است.

هر که در این بزم مقرب‌تر است                      جام بلا بیشترش می‌دهند

r حکایت
۱- صبر بلال مؤذن پیامبر(صلى الله علیه و آله)
بلال از اهل حبشه و در مکه از غلامان طایفه‌ى «بنى جمع» به شمار می‌رفت. زمانى که مسلمان شد از ارباب خود اذیت بسیار دید. در ابتداى اسلام کسانى که در مکه اسلام می‌آوردند، به ویژه افرادى که اقوام و  خویشاوندى نداشتند و یا برده و بنده بودند بیشتر مورد صدمه واقع می‌شدند و بعضی‌ها بر اثر زیادى صدمه از دین برمی‌گشتند.

بلال از جمله کسانى بود که با صبر و استقامت و ثبات قدم او مثال زدنى است چرا که هر چه بیشتر او را آزار می‌دادند استوارتر می‌گردید.

ابوجهل، او را با صورت بر روى ریگ‌هاى داغ حجاز می‌خوابانید و سنگ آسیاب روى بدنش می‌گذاشت تا این که مغزش به جوش می‌آمد و به او می‌گفت: به خداى محمد کافر شو! او می‌گفت: «احد احد» یعنى خدا یکتاست.

امیه بن خلف نیز بلال را مکرر شکنجه می‌داد؛ و اما بنابه خواست الهى پس از اعتلاى کلمه‌ى توحید وى در جنگ بدر به دست خود بلال به هلاکت رسید.

بلال در اثر مقاومت‌ها و پایدارى هایش به دست پیامبر آزاد شد و از یاران و اصحاب نزدیک ایشان شد و بعدها به عنوان اذان گوى پیامبر (صلى الله علیه و آله) انتخاب شد.[۱۹]

۲- شیرزنى که همنشین داوود در بهشت مى شود
 خداوند به حضرت داود(ع ) وحى کرد که به ((خلاده )) دختر اوس ، مژده بهشت بده و او را آگاه کن که همنشین تو در بهشت است ، داود به در خانه او رفت و در را زد، خلاده ، در را باز کرد تا چشمش به داوود افتاد، شناخت و گفت : آیا درباره من چیزى نازل شده که به اینجا آمده اى ؟ داوود گفت : آرى ، عرض کرد: آن چیست ؟ فرمود: آن وحى الهى است .

خلاده گفت : آن زن من نیستم شاید زنى همنام من است ، من در خود چیزى نمى بینم که درباره ام وحى شود؟ ممکن است اشتباهى شده باشد.

داوود گفت : کمى از زندگى و خاطرات خود را برایم بگو (شاید معما حل شود)

خلاده گفت : ((هر درد و زیانى به من رسید، صبر و تحمل کردم ، و چنان تسلیم رضاى خدا بودم که از او نخواستم آنرا برگرداند تا خودش برضاى خود برگرداند، و بجاى آن عوض نخواستم و شکر کردم )).

داود گفت : ((بهمین جهت به این مقام رسیده اى !))

امام صادق (ع ) پس از ذکر این ماجرا فرمود: ((این است دینى که خداوند آنرا براى بندگان صالحش پسندیده است ))(۳۸)

صد هزاران کیمیا حق آفرید             کیمیائى همچو صبر، آدم ندید

 

 

۳- بانوى صبور
 چنین نقل شده است که مى گوید:

که همراه دوستم به صحرا رفتیم . اتفاقا در بیابان راه را گم کردیم ناگهان ! در سمت راست راهمان ، در آن صحراى سوزان حجاز خیمه اى نظر ما را جلب کرد، به سوى آن خیمه رفتیم . وقتى رسیدیم ، سلام دادیم . بانوى باحجابى از چادر بیرون آمد، جواب سلام ما را داد و پرسید:

 

شما کیستید؟

گفتیم :

ما مسافریم ، راه را گم کرده ایم ، به ناچار گذرمان به چادر شما افتاد، شاید با راهنمایى شما راه را پیدا کنیم .

زن پرهیزگار و صحرانشین گفت :

پس روى خود را برگردانید نظرتان به من نیفتد، تا وسایل پذیرایى برایتان فراهم کنم ! آن گاه پلاسى انداخت و گفت :

روى آن بنشینید تا فرزندم بیاید و از شما پذیرایى کند.

پسرش دیر کرد، زن مرتب دامن خیمه را بالا مى زد و به انتظار آمدن پسرش بیابان را نگاه مى کرد. بار دیگر که دامن خیمه را بالا زد گفت :

از خدا مى خواهم این شخص که دارد مى آید قدمش مبارک باشد، از خدا مى خواهم قدم شترسوار مبارک باشد. این شتر، شتر پسر من است ، ولى پسرم سوار او نیست . شترسوار رسید و بر در خیمه ایستاد و گفت :

اى ام عقیل ! خداوند در مرگ فرزندت عقیل اجر بزرگ به تو عنایت کند.

زن پرسید: مگر پسرم مرد؟

گفت : آرى !

پرسید: سبب مرگش چه بود؟

گفت : در کنار چاه آب بود، شترها براى نوشیدن آب هجوم آوردند و او را به درون چاه انداختند!

زن مصیبت دیده خویشتن دارى کرد و گفت :

اکنون پیاده شو از مهمانان پذیرایى کن !

سپس گوسفندى را به آن مرد داد و او نیز گوسفند را کشت ، غذایى تهیه کرد و برایمان آورد. ما در حالى که غذا مى خوردیم از صبر و بردبارى و قدرت روحى آن بانو در شگفت بودیم .

پس از صرف غذا، به نزد ما آمد و گفت :

آیا از قرآن چیزى مى دانید؟

گفتم : آرى !

گفت : آیاتى از سبب آرامش خاطر و تسلى قلبم بشود، بخوان .

گفتم : خداى سبحان مى فرماید:

«و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون  » (۱۴۲)

زن آیه را که شنید با هیجان شدید گفت :

تو را به خدا سوگند! این آیه در قرآن به همین گونه است ؟

گفتم : به خدا قسم در قرآن همین طور است .

زن گفت : درود و رحمت بر شما باد!

سپس از جا برخاست و به نماز ایستاد و چند رکعت نماز خواند.

آنگاه دست نیاز به درگاه الهى برداشت و گفت :

بار پروردگارا! آنچه دستور دادى انجام دادم (در مرگ فرزندم صبر کردم ) تو نیز درباره من به وعده خود وفا کن !

با گفتن این جمله به اشک و ناله در مصیبت فرزندش خاتمه داد!

سپس گفت :

اگر قرار بود کسى براى دیگرى همیشه بماند....

در این حال من با خود گفتم :

لابد مى خواهد بگوید پسرم برایم مى ماند، چون به او نیازمندم ، ولى با کمال تعجب دیدم سخنانش را ادامه داد و گفت :

محمد صلى الله علیه و آله براى امت خود جاودانه مى ماند.

ما از خیمه آن بانو بیرون آمدیم با خود مى گفتم :

در حقیقت من کسى را کاملتر و بزرگتر از این بانو که خدا را با کاملترین صفات و زیباترین خصوصیات یاد کرده ندیده ام و آنگاه که دانست از مرگ چاره اى نیست و بى تابى درد را دوا نمى کند و گریه عزیز از دست رفته او را بار دیگر زنده نمى کند، صبر جمیل پیشه کرد و پسرش را به عنوان ذخیره سودمند در پیشگاه خدا براى روز نیاز و گرفتارى به حساب آورد.[۲۰]

 

۴- پاداش عظیم صابران
 امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتى که روز قیامت مى شود، جمعى از مردم ، بپا مى خیزند تا کنار در بهشت مى آیند، به آنها گفته مى شود: شما کیستید؟

در پاسخ گویند: «بر (سختیهاى ) عبادت صبر کردیم ، و در برابر گناه (و کششهاى شیطان ) ایستادگى نمودیم ».

خداوند مى فرماید: راست مى گویند، آنها را وارد بهشت کنید، و این است قول خداوند در قرآن (زمر - ۱۰) « انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب (( ع)) : صابران ، بطور فوق العاده و کامل به پاداش ‍ مى رسند»[۲۱]

 

بانوى بینوایى ، یگانه پسرش به سفر رفته بود، و سفر او طولانى شد. او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت : پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسیار طول کشیده و هنوز برنگشته و بسیار نگرانم .

امام فرمود: اى خانم صبر کن ، در پرتو آن خود را نگهدار. آن بانو رفت و پس ‍ از چند روز انتظار باز پسرش نیامد، کاسه صبرش لبریز گردید و به محضر امام آمد و گفت : پسرم نیامده ، سفرش طول کشید، چه کنم ؟ امام فرمود: مگر نگفتم صبر و مقاومت کن . گفت : سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسیده و دیگر تاب و توان صبر را ندارم !

فرمود: اکنون به خانه ات برو که پسرت آمده است . او سراسیمه به سوى خانه اش رفت ، و دید پسرش از مسافرت بازگشته است ، بسیار خوشحال شد و با خود گفت : مگر بر امام وحى نازل مى شود، او از کجا فهید که پسرم آمده است ؟! بروم این موضوع را از خودش بپرسم .

نزد امام آمد و عرض کرد: آرى همانگونه که خبر دادید پسرم از سفر آمده آیا بر شما وحى نازل مى شود که چنین خبر پنهان را دادید؟

فرمود: من این خبر را از یکى از گفتار رسول خدا بدست آوردم که فرمود: ((هنگامى که صبر انسان به پایان رسید، گشایش کار او فرا مى رسد.»

از اینکه صبر تو به پایان رسیده بود، دریافتم که گشایش مشکل تو فراهم شده است . از این رو به تو گفتم : برو که پسرت آمده است ، و خبر من مطابق با واقع گردید.[۲۲]

 

 

 

 

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

[۱] - سوره بقره، آیه ۱۴۹.

[۲] - سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.

[۳] - سوره سجده، آیه ۲۴.

[۴]- کافی: ج ۲‏, ص ۹۲.

[۵] - بحار: ج ۷۱، ص ۸۵-۹۱.

[۶] - بحار: ج ۷۱، ص ۹۲-۹۴.

[۷]ـ سوره بقره،‌آیات

 ۱۵۵-۱۵۶

[۸]ـ سوره انفال، آیه ۴۶.

[۹]ـ سوره زمر، آیه ۱۰.

[۱۰]ـ محجه البیضاء: ج ۸‌، ص ۸۹ ـ احیاء العلوم: ج ۴، ص ۲۹۵.

[۱۱]ـ مصباح الشریعه: باب ۹۱، ص ۴۹۸.

[۱۲]ـ محجه البیضاء: ج ۷‌، ص ۱۰۷ـ احیاء العلوم: ج ۴، ص ۵۴.

[۱۳]ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی: حکمت ۱۵۳.

[۱۴]ـ کافی: ج ۲، ص ۹۰، حدیث ۸.

[۱۵]ـ کافی: ج ۱، ص ۹۰، حدیث ۸.

[۱۶]ـ

[۱۷]ـ ر.ک سوره زمر،‌

آیه ۱۰.

[۱۸]ـ محجه البیضاء: ج ۷، ص ۱۰۶ ـ احیاءالعلوم: ج ۴، ص ۵۴.

[۱۹]ـ اسد الغابه: ج ۱، ص ۲۰۶.

[۲۰]- بحار الانوار: ج ۸۲, ص ۱۵۱.

[۲۱]- وسایل الشیعه: ج ۱۱, ص ۱۸۶.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد