نسب و نژاد
یکى از معروفترین خاندانهاى بزرگ که بیش از سیصد سال در مرکز ایران
دانشمندان نامور از آن برخاستهاند خاندان «بابویه» است که «صدوق» بزرگترین
شخصیت این خاندان به شمار میرود.
متوفاى
۳۸۱ ق.
«بابویه» جدّ اعلاى صدوق است. اولین کسى که از این خاندان لقب «ابن بابویه» گرفت پدر صدوق یعنى « على بن حسین بن موسى بن بابویه» است.
« ابن بابویه» خود از دانشمندان بنام شیعه بوده و بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف نگاشته است. وى پیشواى شیعه در قم و اطراف آن در زمان خود بوده و در عصر امام حسن عسکرى (علیهالسلام) و غیبت صغراى حضرت ولى عصر (عج) و در عهد نیابت خاصهى «حسین بن روح» میزیسته است.
این عالم بزرگ و وارسته و پارسا در قم مغازهاى داشت که در کنار کارهاى علمى بخشى از وقت خود را به کسب و کار میپرداخت و با در آمد آن مخارج زندگى خویش را تأمین میکرد.اما در حقیقت او دانشمندى سترگ بود که نه تنها در مجامع علمى آن روز از مقام و منزلت علمى بالایى برخوردار بود هم اکنون نیز مورد احترام دانشپژوهان و اساتید بزرگ علوم اسلامى است.
میلاد
محمد
سالیانى آنچه روح پدر را آزرده میساخت نداشتن فرزند بود، گرچه پنجاه بهار
از عمر او میگذشت و رو به پیرى میرفت هرگز از رحمت الهى ناامید نبود و
بارها از خداى خویش درخواست کرده بود تا فرزندى به او عطا کند، اما از گره
کار مطلع نبود.
روزى بر آن شد تا نامهاى به امام و پیشواى خود حضرت مهدى (عجلاللهتعالیفرجه الشریف) بنویسد و از ایشان بخواهد تا برایش دعا کند. به دنبال فرصتى مناسب و فردى مطمئن بود تا به واسطه او نامه را ارسال کند تا آنکه زمانى کاروانى از قم به عراق میرفت. در بین آن کاروان یکى از دوستانش به نام «ابوجعفر»[۱] را یافت که میتوانست نامه وى را به مقصد برساند.
او نامهاى به محضر پیشواى خود ولى عصر (عج) نوشت و به وى سپرد تا در عراق به «حسین بن روح»[۲] بدهد واز او بخواهد که این نامه را به حضرت برساند.
ابوجعفر میگوید من نامهى او را به نمایندهى مهدى موعود (عج) رساندم و پس از سه روز به من خبر داد که حضرت براى «ابن بابویه» دعا کرد و در آیندهى نزدیک خداوند به او فرزندى خواهد داد که منشأ برکات زیادى خواهد شد. [۳]
شیخ طوسى در کتاب غیبت، دربارهى تولد «صدوق» چنین نگاشته است: « بسیارى از بزرگان قم نقل کردهاند که على بن حسین بن بابویه با دختر عموى خود ازدواج کرد ولى از وى صاحب فرزند نشد. نامهاى به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوشت که از حضرت ولى عصر (عج) بخواهد تا براى او دعا کند که خداوند به او فرزند عطا فرماید از حضرت جواب آمد که از این همسر صاحب فرزند نمیشوى ولى بزودى با کنیز دیلمی[۴] ازدواج خواهى کرد که خداوند از او دو فرزند فقیه به تو خواهد داد. [۵]
شیخ صدوق خود نیز ماجراى دعاى حضرت ولى عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و ولادت خود را در کتاب «اکمال الدین» آورده است و در ادامه نوشته است که هرگاه «ابوجعفر محمد بن على اسود» مرا میدید که براى آموختن حدیث و علوم اهل بیت (علیهمالسلام) با اشتیاق تمام به درس اساتید میرفتم، میفرمود: این میل و اشتیاق به علم آموزى که تو دارى جاى تعجب نیست، زیرا تو به دعاى امام زمان متولد شدهای.
به هر تقدیر این بشارت به «ابن بابویه» رسید و پس از مدتى در پى ازدواج با کنیزى دیلمى خداوند « محمد» را به او عطا فرمود که در آن سنین مایه امید و چشم روشنى پدر گشت و سپس پسر دیگرى به او داد و نامش را «حسین» نهاد.
« حسین بن على بن بابویه» نیز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش «محمد» بزرگترین و معروفترین شخصیت خاندان «بابویه» است.
دوران
تحصیل
«محمد» در سنین کودکى فراگیرى دانش دینى را نزد پدر آغاز کرد و تحصیلات
ابتدایى و رشد اولیه او در علوم، در شهر قم، که آن روز، محضر دانشمندان و
محدثان بود به انجام رسید.
با جدّیت تمام و سعى پیگیر به فراگیرى علم و معرفت همت گماشت. روزى نمیگذشت که بر اندوختههاى علمى او افزوده نگردد. عمدهى مطالب را از پدر خود «على بن بابویه» آموخت و افزون بر آن در مجالس و محافل درسى بزرگان علم و ادب حاضر میشد. پس از آنکه به مرتبهى بالایى از تحصیل رسید براى درک محضر اساتید بزرگ و حدیث شناسان آن دوران سفرهاى علمى خود را آغاز کرد و شاید بتوان گفت: یکى از عوامل مؤثر در موفقیت وى اساتید بسیار زیادى است که دیده و از خرمن علوم آنها خوشهها برگرفته است. از همین رو نمیتوان به طور کامل اساتید او را شمارش کرد. دانشمند محقّق شیخ عبدالرحیم ربانى شیرازى در پیشگفتار کتاب شریف «معانى الاخبار» که شرح زندگانى وى را نگاشته، ۲۵۲ تن از اساتید صدوق را نام برده است. [۶]
از جمله بزرگانى که «صدوق» در قم از محضر آنها بهره برد میتوان از محمد بن حسن بن ولید، احمد بن على بن ابراهیم قمی، محمد بن یحیى بن عطار اشعرى قمی، حسن بن ادریس قمى و حمزه بن محمد علوى یاد کرد.
در بخش مسافرتهاى این دانشمند سختکوش و پرتلاش به اسامى برخى از کسانى که وى در طى سالهاى متمادى در شهرها و نقاط مختلف جهان از آنها بهرهى علمى گرفته یا حدیث شنیده است اشاره خواهیم کرد.
عصر
حدیث
عصر صدوق را باید «عصر حدیث» نامید. دورهاى که با حرکت علمى «کلینی» آغاز
شد و با تلاشهاى پیگیر و بیوقفهى «صدوق» ادامه یافت. شیخ کلینى که او نیز
از «کلین» به «ری» هجرت کرد و در آنجا کتاب «کافی» اولین کتاب از مجموعهى
چهارگانهى روائى شیعه را نگاشت، با این حرکت علمى جدید، مکتب حدیث نگارى
اهل بیت (علیهمالسلام) را پى نهاد که دیگران از جمله شیخ صدوق، بناى
مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیاد نهادند.
صدوق براى ادامه راهى که کلینى در آن قدم نهاده بود سفرهاى علمى خود را آغاز کرد، که این بخش زندگى او را میتوان فصل جدیدى نامید.
مقام
علمى
رفته رفته به مبارکى دعاى حضرت ولى عصر (عج) برکت وجود شیخ صدوق فراگیر و
شهرتش عالمگیر شد و تمام دانشوارن، زبان به مدح و ثناى او گشودند و در
برابر عظمت و گستردگى دانش او خضوع کردند. پس از سفر به بغداد شهرت علمى او
آنچنان دانشمندان آن دیار را تحت تأثیر قرار داده بود که تمام آنها را
مجذوب خود کرد و از شعاع وجودى خود بهرهمند ساخت.
شیخ صدوق را نمیتوان، تنها یک محدث یا فقیه یا اصولى نامید بلکه با نظر به گوناگونى تألیفات او و سخنان عالمان دینى در حق وی، پى به دامنهى دانش بیکران او خواهیم برد.
عمر رضا کحاله« از عالمان اهل سنت» در حق او نوشته است: « محمد بن على بن الحسین ... شیعى (ابوجعفر) مفسّر، فقیه، اصولی، محدث، حافظ، آشناى به رجال، ... (بوده است) ».[۷]
بیشترین فرصت و زحمت وى صرف جمعآورى و تدوین و تبویب و نشر احادیث و نگارش کتب مختلف شد. و این امر جز با تسلط او بر آن رشتههاى علمى تحقق نخواهد یافت.
تبویب و تدوین حدیث با توجه به موقعیت زمانى «صدوق» و نبود یا کمبود امکانات نگارشى و تحقیقى در آن عصر، حاکى از تلاش طاقت فرساى او است. امروزه انجام چنین امر بزرگ با وجود امکانات زیاد حتى از توان یک گروه علمى هم خارج است.
صدوق با کار ابتکارى خود در تنظیم آثار معصومین (علیهمالسلام) چشمه سارى را جارى ساخت که نسلهاى آینده توانستند از جویبار روان و زلال آن نیازهاى علمى و دینى بشریت را مرتفع سازند.
صدوق
در نگاه دیگران
بزرگى شخصیت صدوق آنچنان است که دانشمندان معروف اسلامى ـ اعم از شیعه و
سنى ـ هر جا به نام وى رسیدهاند، زبان به مدح او گشوده و او را به بزرگى
یاد کرده و با لقبهاى بلند و عبارتهاى پر معنا نام بردهاند. برخى از
تعبیرها که در کلام آن بزرگان مشاهده میشود انسان را به تعجب وا میدارد و
خضوع آدمى را در مقابل والایى شخصیت وى دو چندان میکند.
شیخ طوسى در کتاب «الفهرست» مینویسد: « ... صدوق، بزرگوار و حافظ احادیث، ناقد اخبار و نسبت به رجال دانا بود. در بین دانشمندان قم شخصیتى به قدرت حافظه و زیادى دانش او یافت نشده است.» [۸]
محمد بن ادریس نیز در کتاب «سرائر» آورده است: « دانشمند بزرگوار و مورد اطمینان، متخصص اخبار، ناقد آثار، عالم به رجال و حافظ بزرگ حدیث بود، او استاد پیشواى ما شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان است. »[۹]
نجاشی، رجلى معروف نوشته است: « صدوق، بزرگ و فقیه ما، چهرهى معروف شیعیان در خراسان بود. در سال ۳۵۵ در سنین جوانى به بغداد سفر کرد و بزرگان آنجا در محضر او استفاده بردند.[۱۰]»
سید بن طاووس نیز او را این گونه توصیف کرده است: « شیخ ابوجعفر محمد بن بابویه، کسى که دانش و درستکارى او مورد اتفاق و در گفتار مورد اطمینان کامل است. »[۱۱]
و شیخ اسدالله شوشترى در کتاب «مقابس الانوار» آورده است: «صدوق، رئیس محدثین، زنده کنندهى اساس دین، دارندهى فضایل و مکارم، او و برادرش به دعاى امام عسکرى و ولى عصر (علیهالسلام) به دنیا آمدهاند.[۱۲]»
علّامهى مامقانى در کتاب شریف تنقیح المقال نگاشته است: « محمد بن على بن بابویه، عموم مردم از فقاهت او و فقها از احادیث او بهره جستهاند و دانشمندان متخصص از او یاد کرده و بر او درود فرستادهاند. [۱۳]»
مرحوم سید حسن صدر نیز در معرفى وى مینویسد: «محمد بن على بن حسین، بیش از ۳۰۰ کتاب تألیف کرد و همانند او در میان دانشمندان اسلامى وجود ندارد.[۱۴]»
این توصیفها اختصاص به دانشمندان شیعه مذهب ندارد، بلکه عالمان اهل سنت نیز زبان به مدح او گشودهاند که در این مختصر تنها به یک نمونه از آن اشاره میکنیم.
خیر الدین زرکلى در کتاب معروف «الاعلام» مینویسد: « محمد بن على بن حسین ، معروف به «شیخ صدوق» مانند او در بین علماى قم یافت نشده است. در رى اقامت داشت و در منطقه شرق و خراسان مقام والایى داشت. در شهر رى بدرود حیات گفت و در همانجا به خاک سپرده شد و حدود ۳۰۰ کتاب تألیف کرده است.[۱۵]»
آثار صدوق
۱ـ کتاب « من لا یحضره الفقیه »
۲ـ کمال الدین و تمام النعمه
۳ـ معانى الاخبار
۴ـ عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)
۵ـ خصال
۶ـ امالى (مجالس)
۷ـ علل الشرایع
شاگردان صدوق
شیخ صدوق به خوبى دریافته بود که بهترین شیوه براى حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دین که در هر زمان ممکن است مورد تعرض و دستبرد خائنان قرار گیرد ـ علاوه بر حفظ و تدوین و نگارش آنها ـ انتقال به سینهى دلسوختگان مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) میباشد. از همین رو هرگاه حدیثى از کسى میشنید به خاطر میسپرد، با قلم مینوشت و با زبان به دیگران میآموخت و این امر سبب شد تا کمتر عالمى در آن عصر باشد که شیخ صدوق از او بهره نگرفته و کمتر طالب دانش که او را عطایى از علوم وحى و عصمت نبخشیده باشد. در تمام شهرهایى که او سفر کرده است جمع زیادى از دانشمدان از خرمن دانش او خوشهها برگرفته و بهرههاى فراوان بردهاند که عدد شاگردان وى را متجاوز از صدها تن نوشتهاند. از میان شاگردان وى که سرآمد همهى آنهاست میتوان دانشمند بلندآوازهى شیعه، محمد بن محمد بن نعمان، معروف به «شیخ مفید» را نام برد که بحق برازندهى این لقب بود و خدمت بسیارى به دین و دیانت کرد و آثار به جاى مانده از وى حکایت از وسعت معلومات او دارد.
بجز شیخ مفید، از جمله شاگردان صدوق، میتوان این بزرگان را نیز نام برد:
۱ـ برادر وی، حسین بن على بن بابویه قمى
۲ـ هارون بن موسى تلعکبرى
۳ـ حسین بن عبدالله غضائرى
۴ـ حسن بن محمد قمى (مؤلف تاریخ قم)
۵ـ على بن احمد بن عباس نجاشى
۶ـ علم الهدی، سید مرتضى
۷ـ سید ابوالبرکات على بن حسین جوزى حسینى حلّى
غروب خورشید
شیخ صدوق (رحمه الله علیه) سرانجام پس از عمرى تلاش و تحقیق در سنگر علم و
فرهنگ اسلامی، در سال ۳۸۱ ق. در ۷۵ سالگى دعوت پروردگار خویش را لبیک گفت و
در جوار رحمت بیمنتهاى او جاى گرفت.
وفات او در شهر «ری» اتفاق افتاد و با این حادثه عظیم و تأسف بار، غبار غم سراسر عالم تشیع را فراگرفت و عاشقان مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) در میان اندوه و اشک، پیکر مطهر وى را تشییع کردند و در نزدیکى مرقد حضرت عبدالعظیم حسنى « در شهر ری» به خاک سپردند. آن محل اکنون نیز با نام «ابن بابویه» زیارتگاه مسلمانان است. گرچه در طول تاریخ همواره آرامگاهش مورد احترام شیعیان بوده ولى با حادثهاى که در حدود یکصد و هشتاد و پنج سال پیش اتفاق افتاد، عظمت و اعتبار صدوق در نزد زائران حرمش بیشتر معلوم شد و ارادت آنان نسبت به وى دوچندان گشت؛ که شرح آن واقعه مطابق نقل روضات الجنات و دیگر کتب تاریخى بدین گونه است.
« در سال ۱۳۳۸ هجرى قمرى ، باران زیادى بارید که بر اثر آن اطراف مزار شریف شیخ صدوق فروکش کرد و شکافى در کنار آن پدید آمد. مؤمنان در پى اصلاح برآمدند. هنگام خاکبردارى به سردابى که جسد شیخ در آن مدفون بود رسیدند. وقتى که به سرداب وارد شدند، جسد را سالم یافتند. آثار رنگ حنا هنوز بر ناخنهاى وى باقى بود، این خبر در سطح تهران پیچید تا آنکه سلطان وقت «فتحعلى شاه قاجار» نیز از آن مطلع گشت. دستور داد تا سرداب را نپوشانند که خواهان دیدن جسد است. شاه و همراهان در محل حاضر شدند و جمعى از علما و سران قوم به سرداب وارد شدند و همگى جسد را سالم مشاهده کردند. سپس دستور دادند تا سرداب را بپوشانند و بناى ساخته شده بر قبر را تجدید کردند.[۱۶]
صاحب کتاب «روضات الجنات» این حکایت را از برخى کسانى که جسد را دیده و شاهد این ماجرا بودهاند، شنیده و نقل کرده است. خدایش رحمت کند و در بهترین جایگاه بهشت جاى دهد.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱] ـ ابوجعفر محمد بن علی الاسود.
[۲] ـ سومین نماینده ولی عصر (عج) که پیامهای حضرت را به مردم میرساند. و نیازهای امت را نیز به مهدی موعود منتقل میکرد.
[۳] ـ تنقیح المقال: ج ۳، ص ۱۵۴.
[۴] ـ دیلم نام طایفهای بوده که در شمال ایران میزیستهاند و مدتی بر قسمتهای عمدهی ایران حکمرانی داشتند و به آنها دیلمیان میگویند.
[۵] ـ الغیبه: ص ۱۸۸.
[۶] ـ معانی الاخبار: ص ۳۷.
[۷] ـ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله: ج ۱۱، ص ۳.
[۸] ـ الفهرست ، شیخ طوسی: منشور الشریف الرضی، قم: ص ۱۵۷.
[۹] ـ مفاخر اسلام: ج ۳، ص ۱۷۷، مقدمهی معانی الاخبار، ص ۹ به نقل از سفینه البحار: ج ۲، ص ۲۲.
[۱۰] - شرح لمعه: کلانتر، ج ۹، ص ۲۶۵، ده جلدی، چاپ بیروت.
[۱۱] - همان.
[۱۲] - همان.
[۱۳] - تنقیح المقال: ج ۳، ص ۱۵۴. چاپ نجف.
[۱۴] - تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام: ص ۲۶۲. نشورات العلمی.
[۱۵] - الاعلام: خیر الدین زر کلی، ج ۶، ص ۱۷۴. چاپ بیروت.
[۱۶] - روضات الجنات: ج ۶، ص ۱۴۰.