پنج گوهر علوى

شرحى بر حکمت ۸۲

نهج البلاغه براى پرواز و گذشتن از حجاب هاى ظلمت و عبور از عالم " ناسوت" به عالم "لاهوت"، به دو بال نیاز است. یکى بال علم و دیگرى عمل. سعادت دنیا و آخرت در کلام اهل بیت علیهم الاسلام است.

 حکمت در نهج البلاغه على(ع) دریچه اى است براى دیدن غیر خود. روزنه اى است براى عبور، اما عبور از "منیت و خودخواهی". یکه تاز عالم معرفت، سخن را در این حکمت این گونه آغاز مى کند؛ شما را به پنج چیز سفارش مى کنم که اگر براى آنها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید، سزاوار است: ۱- کسى از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد ۲- و جز از گناه خود نترسد ۳- و اگر از یکى سؤال کردند و نمى داند، شرم نکند و بگوید نمى دانم ۴- و کسى در آموختن آنچه نمى داند شرم نکند ۵- و بر شما باد به صبر، که صبر در ایمان مومن چون سر است براى بدن و ایمان بدون صبر، چونان بدنى بى سر، ارزشى ندارد."
"
نهج البلاغه دشتى، حکمت ۸۲"
۱- امید به خدا باعث عزت دنیا و آخرت مى شود
روى نیاز فقط باید به سمت "بى نیاز" باشد. آنان که یک روز عزیزند و یک روز ذلیل، نمى توانند ملجاء و مأوایى براى دلهاى دردمند باشند. اگر نیازمند، امیدش به "نیازمند" دیگرى است رفته رفته روح ایمان از وجودش خارج و روح خبیث شیطانى جایگزین آن مى شود. از این رو امید باید فقط به "خالق" هستى باشد. (لا یرجون احد منکم الا ربه).
امید به خدا نیازمند را بى نیاز، استعدادش را شکوفا، قلبش را مملو از عشق و محبت به همنوعان، و لبریز از کینه و نفرت به دشمنان خدا و خلق خدا مى کند. امید به خدا همراه با تلاش و سعى، ثمرات شیرین و بسیار به بار مى نشاند. از گوشه نشینى و خنثى نگرى، کسالت و تنبلى پرهیز مى دهد. امید به خدا شخص مؤمن را بر آن مى دارد تا بر کمیت و کیفیت اعمال صالح خود بیفزاید. قرآن مى فرماید: "آنان که به بقاء و دیدار خداى خود امید دارند، ناگزیرند عمل صالح انجام دهند." (کهف / ۱۱۰)
امید به غیر خدا هم آثار مخرب و زیانبارى دارد. آرزوى دنیوى، خسران و تباهى را به بار مى آورد که در نهایت میوه بدمزه و تلخ آن جز کفر و شرک چیز دیگرى نیست. "اینها (کافران) را به حال خود واگذار تا آشامیدنى ها، خوردنى ها، لذات مادى و آرزوها، آنان را غافل و از مسیر انسانى دورشان کند. اینان در آینده نتیجه این شهوترانى و آرزوهاى خود را خواهند دید." (حجر / ۳)
اگر خوب تفکر شود علت انحراف، غیر از این چند مورد نیست " به حساب خودمان رسیدگى کنیم قبل از آن که به حسابمان رسیدگى کنند."
خوردن، آشامیدن، آرزو و ... اگر در جهت مثبت و به حد اعتدال باشد، نتیجه اش حرکت به سمت کمال و رشد است؛ اما  اگر در آن زیاده روى شود روح ایمان مى میرد و عقل و خرد اسیر استعمار دیو شهرت مى شود.
سؤال: چرا آرزوى دنیوى نداشته باشیم؟
اسلام مخالف آرزو و آزادى نیست؛ اسلام مخالف افزون خواهى و خود برتر بینى بى دلیل است. آرزو و آزادى تا آنجا که آزادى، امنیت و آرامش را از دیگرى و جامعه سلب نکند مورد تأیید است.
در این باره قرآن نیز مى فرماید: "پول، دارایى، فرزند، عیال و ... اینها همه زینت و شیرینى دنیاست. شما به دنبال باقیات الصالحات باشید که نزد پروردگار جزاى نیکو دارد و آرزوى خوبى است." (کهف / ۴۶)
باقیات صالحات یعنى:
الف ) فرزند نیکو: فرزندى که بر اساس تعالیم عالیه اسلام تربیت شده باشد، هر کار نیک و عبادتى که انجام دهد بدون آن که ذره اى از ثواب آن کم شود به همان اندازه اجر و ثواب به والدین آن فرزند مى رسد.
ب) عبادت: عباداتى که انسان در طول دوران زندگى براى انجام فرمان خداوند تبارک و تعالى انجام داده است.
ج) انفاق: بذل و بخشش به افراد مورد نیاز در زمانى که در دنیا زندگى کرده است.
در زمان پیغمبر(ص) شخصى از دنیا رفت، انبار خرمایش طبق وصیت، بعد از مرگش بین مستمندان تقسیم شد. زمزمه بعضى فقیران به گوش پیامبر(ص) رسید که: "خوش به حال ثروتمندان. تا زنده اند از ناز و نعمت برخوردارند و آنگاه که مُردند با تقسیم اموالشان بین مستمندان، راه بهشت را بر خود هموار مى سازند..."
این نوع نگرش مردم به دین، پیامبر(ص) را سخت آزار مى داد. دانه خرمایى دید؛ آن را برداشت و فرمود: "مردم، اگر این شخص در طول حیات خود، این دانه خرما را وقف کرده بود و به استفاده مستمندى مى رساند بهتر از انفاق این همه خرما، بعد از مرگش بود.
۲- فقط از گناه باید ترسید
انسان در زندگى باید بى باک و شجاع باشد؛ شجاعتى که با عقلانیت گره خورده باشد. چون ترس، خوارى و زبونى را به ارمغان مى آورد و زبونى براى شروع خدمت به کفر و باطل کافى است. اما ترس از خدا، عزت به همراه مى آورد و بر اقتدار و قدرت انسان مى افزاید. آنان که "سر" را در پیش حضرت حق فرو آورند، در برابر هیچ ستمگر جلادى کرنش نمى کنند.
الف) بالا رفتن ظرفیت:
ترس از خدا ظرفیت انسان را بالا مى برد. " کسى که به خدا ایمان داشته باشد از کم و زیاد شدن ثواب و از احاطه رنج و عذاب بیمناک نمى شود.(جن /۱۳) "ایمان به خدا باعث مى شود که انسان از هیچ ظلم و آسیبى نترسد." (طه / ۱۱۲) کسى مى ترسد که نقطه ضعف داشته باشد و یا پرونده اعمالش مملو از گناه و ظلم باشد؛ اما مؤمن خیانت و ستمى مرتکب نشده تا از عواقب آن بترسد...
ب) اثر وضعى گناه:
گناه اثر وضعى دارد. باعث هلاکت و نابودى است و اگر دامن اجتماع را گرفت، عذابى هم که نازل مى شود دامن کل اجتماع را مى گیرد ولو این که در میان آنان عده قلیلى هم اهل گناه، فسق و فجور نباشند. قرآن در علت نزول بلا مى فرماید: " به سبب گناه و معصیت آن قوم و یا قبیله، خداوند عذاب نازل مى کند و هیچ کس را یاراى مقابله نیست." (شمس/۱۴)
پس اگر در جامعه اى رباخوارى، شهوات جنسى، خیانت به بیت المال مسلمین و ... رایج شد، مردم آن جامعه باید به انتظار عذاب الهى بنشینند که وعده حق عملى است.
ج) ریشه ظلم و ستم:
قرآن ریشه ظلم، ستم، جسارت و جرأت برگناه را عدم ترس از آخرت مى داند. (مدثر/۵۳) زیرا آنان که به آخرت اعتقادى ندارند و یا آن را باور نمى کنند براى کامیابى از لذات زودگذر دنیا، ممکن است به هر جنایت و خیانتى دست بزنند و آینده خود و جامعه را به مخاطره اندازند. ترس در همه ابعاد و اشکال آن قبیح است مگر در برابر خدا. راز آدمیت و انسانیت را دریابیم و از لجنزار مادیات و هوا و هوس بیرون رویم تا بوى خوش معنویت را استشمام کنیم.
۳ - اثرات و جایگاه علم در زندگى انسانها:
الف) علم سودمند:
هر علمى که به جامعه نفع برساند و باعث ضرر و زیان به عده اى دیگر نشود آن علم سودمند است. قرآن در خصوص اهتمام ورزیدن انسانها به علم، آیات بسیار دارد. قرآن مى فرماید: " عبادت خدا فقط با علم صورت مى پذیرد." (فاطر/ ۲۸) عبادت با جهل سازگارى ندارد. چون جاهل فقط جوارح خود را در عبادت حاضر مى کند اما عالم علاوه بر آن جوارح، روح خود را نیز دخیل در مهمانى خدا مى کند.
ب) علم مضر:
هر دانش و تخصصى که به دین و جامعه ضرر و زیان برساند، از نظر شارع مقدس بى ارزش و مردود است. خواه علم فقه باشد یا علم سحر، ساختن ابزارآلات جنگى باشد یا فیلم و ... علم به تنهایى زیان بخش است. وجود آدمى مرکب از جسم و روح است، جسم جنبه مادى، و روح جنبه ملکوتى و معنوى دارد. علم به تنهایى قدرت حیوانى انسان را بالا مى برد اما علمى که همراه با تهذیب نفس باشد، جنبه ملکوتى و روحانى انسان را ارتقاء مى دهد. اگر علم به وسیله تقوى و تهذیب نفس کنترل نشود، تا در موقع مناسب مورد استفاده قرار گیرد، بسیار خطرناک و مضر مى شود و چه بسا آسایش جهانیان را به خطر اندازد.
۴- صبر و اثرات آن:
در این حکمت نهج البلاغه، فراز آخر (یعنى صبر)، در برابر چهار بحث گذشته، از امتیاز خاصى برخوردار است. امام(ع) انسان ها را به صبر و شکیبایى توجه مى دهد و مى فرماید: "بر شما واجب است تا صبر را پیشه خود کنید. صبر در ایمان مؤمن چون سر است براى تن، و ایمان بدون صبر، همچون بدنى بى سر، ارزشى ندارد و سودى نمى بخشد.
کلید همه عبادات و چشیدن حقیقت همه آنان، در داشتن صبر است. صبر به انسان قدرت مى دهد تا لحظاتى از لذات مادى بریده و به عبادت بپردازد. صبر، قدرت مى دهد تا در برابر وساوس شیطانى و هواهاى نفسانى به شیطان پلید جواب "رد" دهد و زیر بار ننگ گناه نرود.
اقسام صبر:
صبر در عبادت: لازمه هر عبادت صبر است؛ زیرا به هنگام انجام عبادت باید در برابر وساوس شیطانى مقاوم بود.
صبر در معصیت: آنگاه که زمینه گناه فراهم است نیرویى از درون فریاد بر مى آورد که انجام نده. او چشم مى پوشد و از آن لذت و درخواست مقطعى، به خدا پناه مى برد که این صبر در معصیت خود داراى درجاتى است.
صبر در مصیبت: مؤمن در مصیبت و مرگ عزیزش جزع و فزع نمى کند چون مالک واقعى را خدا مى داند. گریه مى کند اما شکایتى ندارد.
اگر انسان بخواهد چند فراز اول را به خوبى انجام دهد، در راه آن باید مشکلات و سختى هایى را نیز متحمل شود (زیرا هیچ چیزى بدون زحمت به دست نمى آید). و اگر صبر نباشد به آن درجات نائل نخواهد شد. چرا که به وسیله "صبر" مى توان به لقاءالله رسید. (رعد/۲۲)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد