اخلاص عبارت است از خالص ساختن و پاک سازى قصد از غیر خدا؛ در نتیجه کسى که اطاعت یا عبادت میکند، اگر به قصد ریا، یعنى نشان دادن به مردم و کسب قدر و منزلت در نزد آنها عبادت کند، ریاکار مطلق و حتى از ذرهاى اخلاص بیبهره است
اگر به قصد قربت باشد، ولى با آن، اهداف دنیوى دیگرى غیر از ریا نیز همراه باشد، اگرچه به او ریاکار نمیگویند، لیکن عمل او از اخلاص خارج است.
اگر عمل او از همه اهداف و اغراض دنیوى خالى باشد و فقط جهت محض تقرب به خداوند متعال باشد، چنین شخصى مخلص، و عملش خالص است.
r
اخلاص در آیات و روایات
پروردگار متعال در قرآن کریم میفرماید:
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ؛ و به آن دستورى داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالى که دین خود را براى او خالص کنند.»[۱]
تا زمانى که کسى خالص نشود و اخلاص پیشه خود نسازد از شر شیطان خلاص نخواهد شد. چون آن لعین، قسم به عزت پروردگار عالمین یاد کرده است که همهى بندگان را گمراه سازد مگر بندگان مخلص را، چنان که در قرآن مجید از زبان آن پلید حکایت شده که:
« قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ؛ (شیطان) گفت: به عزتت سوگند،
همهى آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها. »[۲]
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:« هیچ بندهاى نیست که چهل روز عملى را خالص براى خدا بجا آورد، مگر این که چشمههاى حکمت از دل او بر زبانش جارى میگردد.» [۳]
در بعضى از اخبار قدسیه وارد شده که: «اخلاص، سرى از اسرار من است، و آن را در دل هر یک از بندگان خود،که او را دوست بدارم،به ودیعه میگذارم.»[۴]
از حضرت امیرمؤمنان على (علیهالسلام) روایت شده که فرمود: «چندان در قید بسیارى عمل مباشید؛ و در قید آن باشید که به درجهى قبول برسد.» [۵]
آرى :
طاعت آن نیست که بر خاک نهى پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانى نیست
و از امام محمد باقر (علیهالسلام) روایت شده که فرمودند: «هیچ بندهاى ایمان خود را چهل روز براى خدا خالص نگردانید ، مگر اینکه خدا زهد در دنیا را به او کرامت فرمود، و او را به دردهاى دنیا و دواى آنها بینا گردانید،و حکمت آن را در دل او ثابت گردانید، و زبان او را به آن گویا ساخت.» [۶]
به هر جهت،صفت اخلاص، سرآمد همهى فضایل اخلاقى است، چرا که صحت عبادات و قبولى اعمال متوقف بر وجود اخلاص در آنهاست. عملى که از اخلاص خالى باشد، در نزد پرودرگار متعال اعتبارى ندارد.
r نیت
خالص در تعلیم و تعلم
باید بدانیم عملى که با نیت خالص و براى خدا انجام نگیرد براى انسان مفید
نخواهد بود، بلکه در آخرت مضرهم خواهد شد.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده: «کسى که منظورش از تحصیل عمل مقاصد دنیوى باشد براى او در آخرت بهره اى نیست و کسى که مقصد آخرتى داشته باشد خداوند به او پاداش دنیوى و آخرتى مرحمت خواهد نمود.»[۷]
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) نقل شده: «رب صائم حظه من صیامه الجوع و العطش و رب قائم حظه من قیامه الشهر؛ چه بسا شخص روزه دار از روزه خود جز گرسنگى وتشنگی، بهره دیگرى نخواهد داشت و چه بسا سحر خیزانى که از بیدارى شب جز بیدارى نصیب دیگرى نخواهند برد.» [۸]
r
حقیقت اخلاص
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) نقل شده: «بدرستى که راى هر حقى
حقیقتى است و انسان به حقیقت اخلاص نمى رسد مگر اینکه تمجید و ستایش مردم
را (بر کارهاى خود) دوست نداشته باشد.)[۹]
انسان بنده خالص نمى شود مگر اینکه تعریف و تکذیب مردم نسبت بهاو در نظرش یکسان باشد چون مى داند که تعریف و تکذیب آنها واقعیت را تغییر نمى دهد. پس خوشحال نباش به تعریف کسى چرا که تمجید، مقام انسان را در نزد خدا زیاد نکرده وبى نیازش نمى کند از آنچه که برایش مقدر گردیده است.»[۱۰]
r مراتب اخلاص
بالاترین مرتبه اخلاص آن است که در عمل، چشم از اجر دنیوى و حتى اخروى
بپوشد و نظر او فقط جلب رضاى حضرت دوست باشد.
گداى کوى تو از هشت خلد مستغنى است اسیر قید تو از هر دو عالم آزاد است
رسیدن به این مرتبه میسر نیست مگر این که از همهى خواهشهاى نفسانى دست بردارد و به هوى و هوس پشت پا بزند، و دل را فقط و فقط مشغول و متوجه ذکر خداوند نماید و تنها جمال یار را ببیند.
پایینترین مرتبه اخلاص که آن را «اخلاص اضافی» مینامند، آن است که در عمل خود قصد رسیدن به ثواب و رهایى از عقاب داشته باشد.
rراه
کسب اخلاص
براى کسب این صفت ارزشمند، باید در درجهى اول به درمان رذیلهى ریا پرداخت
و تا قلب از ریا پاک نشود نمى توان به اخلاص دست یافت. و براى درمان عملى
ریا باید خویش را به پنهان نمودن عبادات عادت داد، همانگونه که معاصى و
گناهان را از دید مردم پنهان میکنیم!
و اگر در خلال عبادت ـ مثلاً نماز ـ شیطان رانده شده وسوسه نمود که اندک میلى به ریا برایمان حاصل شود باید از آن ابراز انزجار و تنفر نماییم.
به هر جهت باید با نفس خبیث و شیطان کثیف، مبارزه نماییم و آن قدر این محاسبه و مراقبه و مبارزه را ادامه داد تا سرانجام در این میدان نبرد، پیروز شویم، همانگونه که شیطان دست از سر انسان برنمیدارد و آن قدر وسوسههایش را تکرار میکند تا بلکه پیروز شود.
براى ایجاد اخلاص در دل علاوه بر معالجه قلب از بیمارى نفس گیر «ریا» بایستى توجه به جمال جمیل یار نماییم و همهى تلاشمان را در جهت رضاى او خالص گردانیم و اغراض و اهداف پست دنیوى را از صفحهى ذهن و قلب پاک نماییم و به این نکته توجه کنیم که عمل را براى هر کس که به جا آوریم باید از خود او پاداش بگیریم (و بجز خدا چه کسى میتواند پاداش دهد؟)
البته صدیقین و مخلصین حقیقى حتى براى پاداشت نیز عملى را انجام نمى دهند و تنها به رضاى او مى اندیشند.
rحکایت
۱- قدرت اخلاص
حکایت شده است که: « درختى بود که عدهاى آن را میپرستیدند. عابدى از بنى
اسراییل از این جریان باخبر میشود. غیرت ایمان، او را وادار کرد تا
تیشهاى برداشته و جهت قطع آن درخت بسوى آن درخت روانه شود. در بین راه،
شیطان به صورت مردى بر او ظاهر شد و پرسید: به کجا میروی؟ عابد گفت: درختى
است که عدهاى از کفار به جاى پروردگار، آن را میپرستند، میروم تا آن را
قطع کنم. شیطان گفت: تو را چه به این کار؟
و گفتگو میان این دو به طول انجامید، تا این که دست در گریبان شدند و عابد، شیطان را بر زمین افکند. چون شیطان خود را عاجز دید، گفت: معلوم است که تو این عمل را به قصد ثواب انجام میدهی، و من براى تو عملى قرار میدهم که ثواب آن بیشتر باشد، هر روز فلان مبلغ به زیر سجادهات میگذرام، آن را بردار و به فقرا عطا کن.
عابد فریب شیطان را خورد و از تصمیم خود مبنى بر قطع درخت منصرف شده، به خانه برگشت. هر روز هنگامى که سجادهاش را جمع میکرد، همان مبلغ را در آن جا میدید، برمیداشت و صدقه میداد.
چون چند روز به همین ترتیب سپرى شد، شیطان قطع وظیفه کرد و عابد در زیر سجاده خود مبلغ مورد نظر را نیافت. تیشه برداشت و جهت قطع درخت به طرف آن روانه شد. شیطان سر راه جلوى او را گرفت، باز با یکدیگر مجادله کردند. این بار،شیطان بر عابد پیروز شد و او را بر زمین افکند. عابد حیران شد. از شیطان پرسید: چگونه این بار بر من پیروز شدی؟! گفت: به خاطر این که در ابتدا نیت تو خالص بود و به خاطر خدا تصمیم بر قطع درخت داشتى و این بار به جهت آلودگى طمع، به طرف درخت (براى قطع آن) میروى و نیت تو خالص نیست، به این جهت من بر تو پیروز شدم.» [۱۱]
r نماز
در صف اول
گویند شخصى میگفت:« سى سال نماز خود را که درمسجد در صف اول خوانده بودم
قضا کردم، به جهت این که یک روز به خاطر عذرى به مسجد دیر آمدم و در صف اول
جا نبود، در صف دوم ایستادم، در نفس خود خجالتى یافتم از این که مردم مرا
در صف دوم ملاحظه میکردند. دانستم که در این سى سال همین که مردم مرا در
صف اول میدیدند باعث اطمینان خاطر من بود،و من به آن شاد بودم و به آن
آگاه نبودم!» [۱۲]
صورت زیباى ظاهر هیچ نیست اى برادر سیرت زیبا بیار
(سعدی)
--------------------------------------------------------------------------------
[۱]ـ سوره بیّنه، آیه ۵.
[۲]ـ ص، آیه ۸۲-۸۳.
[۳]ـ بحارالانوار: ج ۷۰، ص ۲۴۲، ح ۱۰.
[۴]ـ محجه البیضاء: ج ۸، ص ۱۲۵.
[۵]ـ محجه البیضاء: ج ۸، ص ۱۲۶ ـ احیاء العلوم: ج ۴، ص ۳۲۲.
[۶]ـ کافی: ج ۲، ص ۱۶، ح ۶.
[۷] - وسائل: ج ۱۸، ص ۵۳.
[۸] - وسائل: ج ۱، ص ۵۳
[۹] - مشکوه الانوار، ص ۱۱.
[۱۰] - بحار: ج ۷۳، ص ۲۹۴.
[۱۱]ـ احیاءالعلوم: ج ۴، ص ۳۲۲.
[۱۲]ـ معراج السعاده: ص ۶۱۱ .